در ایران میمانم
طوری که تو کلمهی «توصیه» را به کار بردی من راهی ندارم جز این که سریع و صریح بگویم «نه». اما واقعیت ...
وانت با بلندگو در خیابان و کوچهها میگشت و مردم را دعموت بههمکاری و جمعآوری کمک برای جبهه میکرد. فصل بیلزنی بود. باغهای انگور را باید بیل میزدند و کود میدادند. فصل کار فراوان بود حتی از آذربایجان و کردستان دسته دسته کارگران برای کار بیلزنی میآمدند.
طوری که تو کلمهی «توصیه» را به کار بردی من راهی ندارم جز این که سریع و صریح بگویم «نه». اما واقعیت ...
از پدری روحانی و مادری فرهنگی بهدنیا آمد. برادری بهنام جعفر داشت و خودش که علیرضا بود؛ مرفه بودند ...
از توقیف فلهای مطبوعات در ایران زمان زیادی نگذشته است؛ سعید مرتضوی در سال ۱۳۷۹، زمانی که تنها ۳۳ سا...
دکتر صدرالدّین الهی، نویسنده، روزنامهنگار و استاد روزنامهنگاری است. او در تاریخ ۱۳ آذر سال ۱۳۱۳ شم...
مصطفی به ساعت بند دستیاش فشار شدیدی وارد نمود و بدنش لرزید. ضربات پیهم چوب سخت به کف دستهایش که ح...
معمولاً برگزاری کلاسهای دانشکده از نیمه اسفند به بعد تق و لق میشود اما هنوز کلاس استاد شفیعی کدکنی...
چشمان مرد سرخ شده بود درحالیکه سبیلهای کمپشتش را عصبی گاز میگرفت، بهآرامی از صندلی برخاست. زیرچ...
وحید عسکرپور، نویسنده ایرانی رمان سیاسی «پل چوبی»، متولد ۱۳۶۳ در اصفهان است که چند ماهی است ساکن کان...
کتاب اعماق تنهایی، اثر مارال محمدی، نویسنده نوجوان فارسیزبان متولد ۱۳۸۶ است. این کتاب در سال ۱۳۹۹، ...