بحثی درباره ترجمهناپذیری شعر؛ و محدودیتهای روزافزن شعر عروضی
مزرعهی ذرت شبیه دریاچه شده بود. کلبه و باغچهی خدمتکارش نیز زیر آب فرو رفته بود. جریان آب، سقف حصیری کلبهی خدمتکارش را با خود میبرد و لاشهی شترمرغی را که گویی سر تکان میداد، دنبال خود میکشاند. خدمتکار، نزد اربابش پناه آورده و کنار او نشسته بود. مرد سرخپوست با آن صورت پهن و خشن خود به نقطهی نامعلومی خیره مینگریست. زنش هنگامی که دستانش را برای دعا به سوی تمثال مریم مقدس بلند کرده بود، غرق شده بود.
نخستین شماره هفتهی فرهنگ و ادب در سال نو میلادی با موضوع موسیقی منتشر شد. آخرین مصاحبه با حاج قربان...
روزی در شهر تورنتو یکی از شاگردان ایرانیام که میانسال بود در بین صحبتها به من گفت: «خوش به حال شما...
حافظ وقتی ناامید است میگوید: «فغان که بخت من از خواب برنمیآید» و وقتی امیدوار است میگوید: «بختِ خ...
شریل فنل Cheryl Fennell از پیشینهی متیس [دورگهی بومیِ کانادا و اروپایی] است و در یلونایف به دنیا آ...
توران زندیه در بهمن ماه ۱۳۱۸ در کرمانشاه به دنیا آمده است. توران زندیه یکی از مطرحترین آموزگاران طر...
لارس اسوندسن در همین کتاب میپرسد: کار در کجای زندگی قرار دارد؟ چرا میگوییم «کار و زندگی»؟ آیا مرز ...