نویسنده: خسرو شمیرانی
ترور چارلی کرک، فعال راستگرای آمریکایی، در ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۵ ـ تنها یک روز پیش از سالگرد یازدهم سپتامبر ـ افکار عمومی آمریکا را تکان داد. همزمان با گزارش شبکهی ای.بی.سی مبنی بر کشف تفنگی با نوشتههایی حاوی ایدئولوژی «ترانسجندر» و «ضد فاشیست»، دونالد ترامپ در پیام تسلیتی تند، چپ رادیکال را متهم کرد که با «مقایسهی چهرههایی چون کرک با نازیها» بستر تروریسم داخلی را فراهم کرده است. او وعده داد دولتش همهی عاملان «این جنایت و سایر خشونتهای سیاسی» را شناسایی خواهد کرد.
این همزمانی، از منظر تاریخی و سیاسی، پرسشهای مهمی را برمیانگیزد: آیا آمریکا در آستانهی اعلام یک «جنگ علیه ترور داخلی» قرار دارد؟ و آیا این روند میتواند به محدودیتهای تازه بر آزادی بیان و بازتولید فضای مککارتیستی منجر شود؟
۱۱ سپتامبر و تغییر چهره جهان
بیستوچهار سال پیش، یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ جهان را دگرگون کرد. حملات القاعده به برجهای دوقلو و پنتاگون با بیش از سههزار کشته، بهانهای برای آغاز «جنگ علیه ترور» شد. پیامدهای آن فقط به میدانهای جنگ محدود نماند:
- کنترلهای سختگیرانه در فرودگاهها و سفرهای بینالمللی
- ایجاد ساختارهای امنیتی گسترده در کشورهای مختلف
- توجیه اشغال افغانستان و عراق و سپس مداخلات در لیبی، سوریه و فراتر از آن
نتیجهی مستقیم این سیاستها، صدها هزار کشته و میلیونها آواره در خاورمیانه و شمال آفریقا بود. اکنون، شباهت نمادین تاریخ ترور کرک با آن واقعه، این نگرانی را برانگیخته که همان منطق «امنیت بر آزادی» دوباره به جریان بیفتد، این بار در مقیاسی داخلی.
خطر «جنگ علیه ترور» داخلی
ترامپ در سخنان خود چپ رادیکال را مسئول مستقیم خشونت معرفی کرد. در کنار گزارش رسانهها دربارهی نوشتههای «ایدئولوژیک» روی اسلحهی قاتل، این گزاره در حال شکلگیری است که ترور کرک نه اقدامی فردی، بلکه محصول «افراطگرایی داخلی» بوده است.
اگر این روایت دست بالا را پیدا کند، محتملترین سناریو اعلام یک «جنگ علیه ترور داخلی» خواهد بود. چنین اقدامی پیامدهایی عمیق دارد:
- تقویت قدرت پلیس و نهادهای امنیتی
- محدودیت شدید بر گروهها و جریانهای سیاسی برچسبخورده به «افراطگرایی»
- نظارت گسترده بر رسانهها و شبکههای اجتماعی
- تهدید آزادی بیان به معنای وسیع کلمه
این روند یادآور فضای مککارتیستی دههی ۱۹۵۰ است؛ دورهای که هزاران شهروند آمریکایی تنها به جرم داشتن گرایشهای چپ یا حتی شرکت در اتحادیهها تحت فشار و محرومیت قرار گرفتند.
بستر جهانی و مشکلات اقتصادی
اما این روند داخلی را نمیتوان بدون توجه به زمینهی جهانی فهمید. آمریکا مانند بسیاری از کشورهای غربی با بحرانهای اقتصادی عمیق دست و پنجه نرم میکند: بدهی ملی عظیم، نابرابری اجتماعی، رکود بخش تولید و تورم مزمن. تاریخ نشان داده است که دولتها در چنین شرایطی گاه به «بحرانسازی امنیتی» روی میآورند تا ضعفهای اقتصادی را پنهان کنند و افکار عمومی را منحرف سازند.
همزمان، جهان در حال حرکت به سوی ملیتاریزه شدن است:
- رقابت آمریکا و چین بر سر تایوان و نفوذ در آسیا
- جنگ اوکراین و صفبندی اروپا و آمریکا در برابر روسیه
- شعلههای جنگهای خاورمیانه که همچنان زبانه میکشند
- لشکرکشی آمریکا به ونزوئلا
در چنین بستری، یک «جنگ علیه ترور داخلی» میتواند ابزار قدرتمندی برای افزایش بودجههای نظامی و امنیتی، و دست بازتر دادن به ساختارهای قدرت در واشنگتن باشد.
پایان کلام و پرسشهای پیشرو
ترور چارلی کرک میتواند آغازگر فصلی تازه در سیاست داخلی آمریکا باشد. پرسش اصلی این است که آیا دولت ایالات متحده مسیر تکرار تجربهی ۱۱ سپتامبر را در پیش خواهد گرفت: اولویت دادن به امنیت بر آزادی.
اگر چنین شود، نه تنها آزادی بیان و تنوع سیاسی در آمریکا به خطر میافتد، بلکه این روند میتواند به الگویی برای دیگر دولتها در جهان بدل شود.
جهان امروز بیش از هر زمان دیگر به صلح، گفتوگو و عدالت نیاز دارد. اما ترور کرک، اگر بهانهای برای «جنگ داخلی علیه ترور» شود، خطر آن را دارد که بهجای باز کردن فضا، آن را ببندد و درهای تازهای بهسوی اقتدارگرایی بگشاید.

ارسال نظرات