پرفورمنسِ احضار

چند نگاه بر اجرای نمایشِ «بال درمی‌آرم»

پرفورمنسِ احضار

نمایشِ «بال درمی‌آرم» به نویسندگی و کارگردانیِ علی فومنی، روایتِ دو بدن از یک مونولوگِ اعتراف است که با کورئوگرافیِ بهزاد غلامی و بازیِ آزیتا مهاجری و بهزاد غلامی، بیست‌وپنجم نوامبر در کلیسای آگریکولای تورنتو اجرا شد.

 

نویسندگان: مهدی گنجوی، پروانه بهدین، م. تنگستان

 

۱- مواجهه با میراثِ تاریخیِ

مهدی گنجوی

 

«بال درمی‌آرم» تجربه‌ی علی فومنی در برانگیزاندنِ ناخودآگاهِ تماشاگران برای مواجهه با میراثِ تاریخیِ مذهب در ابداعِ و اجرای شکنجه است. فضای صوتی اثر را اوراد مذهبی، لهجه، تکرار و صدای ضربات زمین خوردن ایجاد می‌کند؛ تا تماشاچیان در حفاریِ نامطمئنِ ناخودآگاه‌شان، ناگزیر به زخم و درد اقتدا کنند. اثر بر محوریت یک زن که به دلایل سیاسی دستگیر شده و همراهی یک اندروژن که رابطه‌اش با زن تفسیربرانگیز است، شکل می‌گیرد. اثر چکیده‌ی یک روایتِ فشرده است و بیشتر از تاکید بر انتقال داستانی واقعی که الهام‌بخش آن بوده، می‌کوشد آن را بستری برای تامل بر مذهبی شدنِ شکنجه سازد. اجرا شدن اثر در یک کلیسا امکان فراروی دینی و یادآوری میراث سایر ادیان در شکنجه را نیز فراهم می‌آورد. حین اجرا که عمدتا تاثیرش بر تماشاچی احشایی و بدنی است، از خود می‌پرسیم رابطه‌ی تن با آیه چیست؟ قرائت و ناله در کجا به هم می‌رسند؟ اثر در ایده و تم‌ها برهم‌ریزاننده و عمدتا برآشوبنده است، هرچند در اجرا جانب احتیاط را رها نمی‌کند.

 

۲-رمزگشایی زمان و مکان

پروانه بهدین

 

پرفورمنسِ احضار، اجرای یک اثر در زمان و مکانی معنادار و نشانه‌گذاری‌شده است. در پرفورمنسِ احضار، نشانه‌های فرامتنی و ارجاعاتِ زمان و مکانِ اجرا هستند که هویتِ ارتباطیِ آن اثر را بازتعریف می‌کنند، یعنی واقعه به واسطه‌ی عناصرِ تداعی‌گرِ زمانی و مکانیِ اجرا احضار می‌شود و دریافت و رمزگشاییِ اثر توسطِ مخاطب، نه در هر اجرایی، بلکه در آن اجرای مشخص و در آن زمان و مکانِ خاص است که رنگ‌ و بوی انضمامی گرفته، تعیّنی ویژه می‌یابد.

اجرای «بال درمی‌آرم» در روز جهانیِ منعِ خشونت علیه زنان و در یک کلیسای لوتری، پرفورمنسِ احضار است.

این اثر، که در شکل و‌ محتوای خود، بدنِ زن را شاهد می‌گیرد تا الهیاتِ شکنجه‌‌‌ را بازنمایی کند، عرضه‌ی خود را به نحوِ تکان‌دهنده‌ای بر پرفورمنسِ احضار استوار کرده است. بدنِ زن در این اثر، تصویرِ تمام‌عیارِ یک وجودِ منقاد - برآیندِ جسمِ تجاوزشده و روانِ تصرف‌شده‌ - در ترجمانِ دینی شکنجه است؛ ترجمانی که شکنجه را تطهیر و تختِ شکنجه را تختِ تطهیر معنا می‌کند. اما آنچه بر این تختِ تطهیر می‌بینیم، تنها بدنِ زن نیست، بلکه دردِ بدن‌مند‌شده‌ی او در هیئتِ بدنی دیگر است، بدنی نرینه و مسیح‌وار که در یک‌ کلیسا حلول می‌کند و تعزیرِ زنی با دعای عهد را به رقصِ مرگ درمی‌آورد. احضارِ این خشونتِ عریان در روزِ جهانیِ منعِ خشونت علیه زنان، پرفورمنسِ احضار را تکمیل می‌کند، دمل را می‌ترکاند و چرک و خونابه‌اش را روی مخاطب می‌پاشد؛ به ویژه اگر شما مخاطبی زرتشتی باشید‌ که حینِ شنیدنِ دعای عهد در یک کلیسا شکنجه می‌شوید.

 

۳-بدن‌مندی شکنجه

م. تنگستان

 

بدنِ محکوم، دفتری است که باز می‌شود؛ دفتری که برای ثبتِ پیامِ حاکم باز شده و هر برگِ آن، عضوی از بدنِ محکوم است. شکنجه، نوشتنِ پیام حاکم در این دفتر برای ثبت در تاریخ است و درد، بلندخوانیِ آن متنِ نوشته‌شده‌، که با صدای محکوم ضبط می‌شود. حال اگر حاکم، نماینده‌ی حاکمِ بزرگ – خداوند – باشد، ثبتِ پیامِ حاکم، دیگر شکنجه نیست، بلکه موهبتی است که شاملِ حالِ این دفتر – بدنِ محکوم – شده و تطهیر خوانده می‌شود. تطهیر، آیینی مقدّس است که روح را پاک می‌کند و به پرواز درمی‌آورد تا جانِ محکوم، به دیدارِ حاکمِ بزرگ در آسمان‌ها برود. وقتی شکنجه‌ای در کار نیست، تختِ شکنجه همان تختِ تطهیر است، شکنجه‌گر، همان فرشته‌ی مهربانِ واسطه‌ی عروج و محکوم، ناپاکِ برگزیده‌ای‌ که بناست مطهّر شود. در این مناسک، همه‌ی عناصر، مبادیِ آدابِ قدسی‌اند. تجاوزگر وضو می‌گیرد، ذکر می‌گوید و بدنش را ابزارِ الهیِ تعذیرِ محکوم می‌کند، دردِ محکوم، تطهیر را بلندخوانی می‌کند و با غُسلِ بعدِ تعزیر، پیامِ حاکمِ بزرگ در دفترِ بدنِ محکوم ثبت می‌شود. اما هر بدنی قابلیتِ برخورداری از این فرصتِ الهی را ندارد، تنها بدنِ نافرمان است که می‌تواند چنین نظرکرده و خوش‌‌اقبال باشد. اما هرچند بدنِ نافرمان، بدنی اَزَلی است که ژنوم‌اش به اراده‌ی آفرینش و به آن نرینه‌ و مادینه‌ی آغازین – آدم و حوّا - می‌رسد، این بدنِ حوّا است که نافرمانی را خلق می‌کند. پس بدنِ نافرمان از بدنِ زن نَسَب می‌برد و تطهیرِ آن پیچیده‌تر، مقدّس‌تر و مهم‌تر است. غایتِ چنین تطهیری، اقرار و اعترافِ زن به ناپاکیِ ازلی و تسلیم و رضای او در خلاص شدن از شَرِ بدن، وانهادنِ آن و گذار از آن برای پرواز است. اما چه تضمینی وجود دارد زنی که بال درآورده باشد به دیدارِ حاکمِ بزرگ بشتابد؟ مسیرِ پروازِ زن را چه کسی تضمین می‌کند؟ اگر دردِ زن به رقص بیانجامد چه؟ حاکم با تکثیرِ رقصِ بدن‌های نافرمان چه خواهد کرد؟

نمایشِ «بال درمی‌آرم»، غایتِ مقدّرِ تطهیر را با طرحِ چنین پرسش‌هایی به چالش می‌کشد.

ارسال نظرات